دل نگرانی داشته
رفته دیار عاشقان
دل مرکبی را ساخته
گشته تبار نغمه خوان
پیر و جوان پرسیده
خیر و امان جوییده
بید بلندی ،در کنار سرو و جویباری
شاخه به آسمان زده
هر شاخه اش ترانه و ا مید
گاه گاهی صدای ناله ها بدمید
و نورش در بهشت عشق بتابید
هر کدام آهنگی می نوازید
گذر کردم و به نغمه سرایی نزدیک
یک فرشته ی آسمانی در قصر غم عشق
بر تختی از طلا خوابیده
و موی سرش چون ابری در آسمان تابیده
وپریشان خاطر و شوریده
از روزنه ی قصرش نمایان
مبهوت ماندم و بی درمان
راه وصالش سخت
دور تا دورش حصار
در کاخ محکم و استوار
صدای دلنشینی دارد
دل سراسیمه ی به سویش شتافت
او درون قصر شیشه ای
گرفتار غمی خفته
گشتم کمکی نبود
موهای سرم را بافتم
با آه دل طنابی انداخته ام
و دلم را وصله ی نهال کردم
از تیر های روزگار رها شده
تا به قصر فرشته روا شده
او را نوازش داد و بساخت
و یکجا از دیار غربت بتاخت
و در دیار آزادی نوای عشق بنواخت
فرشته بال در آورده است
به سوی ما هان شتافته
و دل را به آسمانهای مرموز برده است .
این شعر نا قابل را به شاعر عزیز و محترم سر کار خانم سمیه سجودی( نیاز) تقدیم می نمایم .
از همکاری اقای تیموری تشکر می کنم.
با تشکر جاسم ثعلبی سروده 24/08 /1390
:: برچسبها:
فرشته ی نغمه خوان ,
:: بازدید از این مطلب : 1514
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0